یکی از مهمترین بخشهای مغز انسان بخش قدامی (ناحیه زیر پیشانی) آن میباشد که مرکز تصمیمگیری کارهای خودآگاه انسان است که در زبان عربی معادل واژه «ناصیه» میباشد. در قرآن کریم 4 مرتبه این واژه تکرار شده است که در 3 آیه بر تسلط خداوند متعال بر موجودات اشاره دارد. چهارمین کاربرد این واژه در آیه 16 سوره مبارکه علق میباشد که موضوع مورد بحث در این مقاله میباشد. در این آیه (پس از تهدید شخص گنهکار به عذاب به وسیله گرفتن موی پیشانی وی) این واژه با دو کلمه «کاذبة» و «خاطئة» توصیف شده است. مفسران معتقدند تکرار دوباره این واژه به معنای مجازی بوده و مقصود از آن، صاحب پیشانی است که دروغگو و خطاکار میباشد. در این تحقیق با توجه به قرائن موجود در آیه، دلایل اثباتکننده نقش پیشانی در تصمیمگیری بر دروغگویی بیان میگردد.
همان گونه که بیان شد، مفسران در رابطه با معنای واژه «سفع» اختلاف نظر دارند. منشأ این اختلاف را میتوان تفاوت معانی بیان شده در لغتنامهها دانست. برخی از لغتشناسان در تعریف این واژه گفتهاند: سفع گرفتن و قبض با شدت است (راغب اصفهانی،1417: 413؛ طریحی، 1375: ج4، ص345؛ مصطفوی، 1360: ج5، 140) و برخی آن را سیاهی و إذلال نیز معنا کردهاند (ابن منظور، 1414ق: ج8، 157؛ فراهیدی، 1410ق: ج1، 340). همان طور که روشن است میتوان سیاهی و اذلال را نتیجة گرفتن با شدت دانست (طنطاوی، بی تا: ج15، 457؛ صدر، 2002م: 455).
واژه «کاذبة» از ریشه (ک ذ ب) و در مقابل صدق میباشد (مصطفوی،1360: ج10، 33؛ قرشی، 1371: ج6، 97؛ طریحی، 1375: ج2، 157؛ راغب اصفهانی، 1417ق: 479؛ ابن منظور، 1414ق: ج1، 704) و آن هر چیزی است که در مقابل حق و واقعیت باشد (مصطفوی،1360: ج10، 33) کاذب نیز به شخص دروغگو اطلاق میگردد (قرشی، 1371: ج6، 97). این کلمه به دلیل آن که نعت کلمه «ناصیه» میباشد، ضمیر «ة» گرفته است.
واژه خاطئة نیز از کلمه خِطء گرفته شده است. به طور کلی، واژه خَطاء در مقابل صواب بوده (ابن منظور، 1414ق: ج1، ص: 65؛ مصطفوی،1360: ج3، 78) و سه حالت برای آن قابل تصور است:
گاهی شخص اراده کار غیر نیکو کرده و همان را انجام میدهد که در این صورت به معنای گناه و ذنب است و با خَطِئَ یَخْطَأُ، خِطْأً، و خِطْأَةً استعمال شده و خاطیء نیز اسم فاعل از همین ریشه است. نمونه قرآنی آن آیه37 سوره مبارکه حاقه میباشد که میفرماید: «لا یَأْکُلُهُ إِلاَّ الْخاطِؤُنَ»
گاهی شخص اراده کار نیکو کرده، اما از روی اشتباه، خلاف آن را انجام میدهد که در این صورت واژه های أَخْطَأَ إِخْطَاءً فهو مُخْطِئٌ استعمال میشود. به طور مثال خداوند متعال میفرماید: « وَ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ»
گاهی نیز شخص اراده کار غیر نیکو میکند، اما خلاف آن را انجام میدهد(راغب، 1417ق: 287؛ قرشی، 1371: ج2، 258)
نتیجه آن که بنا بر نظر لغتشناسان، خاطیء از خِطء بوده و به معنای گناه عمدی میباشد (راغب، 1417ق: 287؛ طریحی، 1375: ج1، 124؛ قرشی، 1371: ج2، 258).
پیرامون واژه «ناصیه» غالب مفسران معتقدند این واژه به معنای موی پیشانی میباشد؛ درحالی که با بررسی کتب لغت روشن میگردد، ناصیه از ریشه (ن ص و) به معنای محل رویش مو در پیشانی میباشد (ابن منظور، 1414ق: ج15، 327؛ راغب اصفهانی، 1417ق: 810؛ طریحی، 1375: ج1، 417؛ فراهیدی، 1410ق: ج7، 159؛ مصطفوی، 1360: ج5، 140) که از باب مجاز به موی پیشانی نیز اطلاق میگردد (قرشی، 1371: ج7، 75).
در ادبیات عرب گرفتن ناصیه به معنای تسلط کسی بر دیگری و مقهور قدرت وی قرار گرفتن میباشد. چنان که در ضرب المثل «ناصیه فلان بید فلان» این مطلب صادق میباشد.
آیات و روایات نیز به همین معنا به کار رفتهاند. به طور مثال، در آیه 41 سوره مبارکه الرحمن خداوند متعال میفرماید:
«یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصی وَ الْأَقْدام»؛«تبهکاران از سیمایشان شناخته مىشوند و از پیشانى و پایشان بگیرند.»
یا در آیه 56 سوره مبارکه هود میفرماید:
«ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها»؛ « هیچ جنبندهاى نیست مگر اینکه او مهار هستىاش را در دست دارد.»
مفسران درمورد هر دو آیه معتقدند، منظور تسلط خداوند میباشد (طباطبائی، 1374: ج10، 449؛ مکارم، 1374: ج9، 138؛ طبرسی، 1360: ج12، 78).
پیامبر اکرم(ص) نیز در دعایی چنین خطاب می فرمایند:
«اللّهم إنّی عبدک و ابن عبدک و ابن أمتک ناصیتی بیدک، ماض فیّ حکمک... »؛ «خداوندا، من بنده تو و فرزند بنده تو و کنیز توأم. موی پیشانیم به دست توست، حکم تو بر من قطعی است و...» (ابن القیم الجوزیه،2006م: 276)
این مطلب در مورد آیه مورد بحث نیز صادق میباشد.
باید توجه داشت، اگرچه آیه 15 درصدد بیان چنین معنایی می باشد، اما ادعای اعجاز به آیه 16 مرتبط است که در آن میان پیشانی و دروغگویی ارتباط برقرار شده است.
یکی دیگر از معانی ناصیه، شرافت و بزرگی شخص میباشد، چنان که عرب در معنای «فلان ناصیه قومه» میگویند: یعنی مانند سر و چشم و چراغ آنهاست (صدر: 2002م، 454).
در کتاب مقدس چندین بار واژه پیشانی به کار رفته است که غالبا بر علامت و نشانه گذاشتن دلالت دارد (هاکس، 1383: 235). از دیگر کاربردهای این واژه میتوان به دو جمله زیر اشاره کرد. یکی از این موارد در فصل سوم کتاب حزقیال میباشد: «چون که تمام خاندان اسرائیل سخت پیشانی و قسی القلب هستند، هان من روی تو را در مقابل ایشان سخت خواهم ساخت و پیشانی تو را در مقابل پیشانی ایشان سخت خواهم گردانید.» (کتاب حزقیال، فصل سوم، 8) در این عبارت، سخت پیشانی بودن هم معنا با قسی القلب بودن دانسته شده است.
کابرد دیگر این واژه، در فصل هشتم همان کتاب می باشد که به نقل از حزقیال نبی نقل می کند: «و (خداوند) شبیه دستی که دراز کرده، پیشانی مرا گرفت و روح مرا میان زمین و آسمان برداشت.» (کتاب حزقیال، فصل هشتم، 3) که مانند بسیاری از کاربردهای قرآنی، کنایه از تسلط خداوند متعال بر شخص است و هیچ حرفی از دروغگویی به میان نیامده است.
مفسران در شأن نزول این آیات به روایتی از ابن عباس استناد میکنند که وی میگوید: ابو جهل از اطرافیان خود سؤال کرد: آیا محمد در میان شما نیز (براى سجده) صورت به خاک مىگذارد؟ گفتند: آرى، گفت: سوگند به آنچه ما به آن سوگند یاد مىکنیم، اگر او را در چنین حالى ببینم با پاى خود گردن او را له مىکنم! به او گفتند: ببین، او در آنجا مشغول نماز خواندن است! ابو جهل حرکت کرد تا گردن پیامبر (ص) را زیر پاى خود بفشارد، ولى هنگامى که نزدیک آمد عقب نشینى کرده و با دستش گویى چیزى را از خود دور مىکرد! به او گفتند: این چه وضعى است در تو مىبینیم؟ گفت: ناگهان میان خودم و او خندقى از آتش دیدم و منظره وحشتناک و همچنین بال و پرهایى مشاهده کردم! در اینجا پیغمبر خدا ص فرمود: قسم به کسى که جانم در دست او است اگر به من نزدیک شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مىکردند و عضو عضو او را مىربودند. در این هنگام این آیات نازل شد: «أَ رَأَیْتَ الَّذِی یَنْهى عَبْداً إِذا صَلَّى...سَنَدْعُ الزَّبَانِیَة» (طبرسی، 1360: ج 27، 184).
اکثر مفسران معتقدند که متصف شدن پیشانی به این دو صفت به این معناست که صاحب ناصیه دروغگو و گناهکار میباشد و این معنا مجازی میباشد (ابن عاشور، بی تا: ج30، 397؛ طباطبائی، 1417ق: ج20، 326؛ زمخشری، 1407: ج4، 778).
برخی از مفسران علاوه بر این معتقدند، این اسناد به جهت مبالغه میباشد. به این معنا که شخص به قدری دروغ گفته است که گویی تمام اجزای بدن وی دروغ گوست و دروغ گویی در چهره وی نمودار است (قاسمی، 1418: ج9، 514 ؛ آلوسی، 1415ق: ج15، 409؛ صافی، 1418ق: ج30، 371؛ قمی مشهدی، 1368: ج14، 350؛ طالقانی، 1362: ج4 ، 188؛ حسینی همدانی، 1404ق: ج18، 216). درحالی که باید توجه داشت آیه 15 این سوره اشاره به این مطلب دارد که هنوز راهی برای بازگشت او وجود دارد؛ چنان که میفرماید: «کلاََّ لَئنِ لَّمْ یَنتَهِ لَنَسْفَعَا بِالنَّاصِیَةِ»
اگرچه مفسران در تفسیر این آیه، دروغگویی را به انسان صاحب ناصیه مرتبط دانستهاند، اما دلایل گوناگونی در اثبات نقش پیشانی و بخش مغزی زیرین آن وجود دارد. چرا که در این آیه بلافاصله پس از بیان واژه «ناصیه»، واژه «کاذبه» به کار رفته است که بر طبق نظر همه مفسران و بنا بر هر سه نوع از قرائات مختلف، این واژه صفت «ناصیه» و با بیان شدن به صورت اسم فاعل معنای آیه چنین میشود: «پیشانیای که دروغگو و خطاکار است» و نه «پیشانی انسان دروغگو و خطاکار» و درحقیقت، آیه درصدد بیان ارتباط خاصی میان پیشانی و دروغگویی بوده است.
از سوی دیگر، درصورتی که آیه تنها درصدد بیان عضوی برای اسناد کل به جزء بود (یعنی جزئی از بدن انسان را بگوید و منظور انسان دروغگو باشد) بهتر بود از کلمه «لسان» استفاده کند، نه پیشانی. و توصیف دروغگویی برای پیشانی روشنکننده این حقیقت است که آیه درصدد بیان عضو اساسیتری نسبت به دروغگویی است که آن پیشانی انسان میباشد. این کار در زبان فارسی نیز رواج دارد. به طور مثال گاهی میگوییم: زبان تو و چشم تو و گوش تو دست تو پاى تو فلان عمل را بجا آورد چشمت دید گوشت شنید زبانت گفت پایت کجا رفت دستت چه کرد با اینکه اینها آلت بودند و فاعل خود انسان است (طیب، 1378: ج14، 171).
از همین روست که برخی آیات قرآنی اعضای بدن انسان را در قیامت به عنوان شاهدان گناهان معرفی مینماید. چنان که میفرماید:
«یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ»؛ «در روزى که زبان و دستها و پاهایشان، بر ضد آنان براى آنچه انجام مىدادند، شهادت مىدهند.» (نور، 24)
«الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛« امروز بر دهانهاى آنان مُهر مىنهیم، و دستهایشان با ما سخن مىگویند، و پاهایشان بدان چه فراهم مىساختند گواهى مىدهند.» (یس، 65)
میتوان گفت که مغز حساسترین و پیچیدهترین عضو بدن انسان است که 2 درصد وزن بدن را تشکیل میدهد اما تا بیش از 30% انرژی روزانه را مصرف میکند. حتی در هنگام خواب، مغز بیش از هر عضوی در بدن انرژی مصرف میکند. مغز مهرهداران کاملترین اندام بدنشان است و از نظر تکاملی،کار مغز کنترل متمرکز بر روی سایر اندامهای بدن است. مغز با تولید الگوهای فعالیت ماهیچهها یا با هدایت هورمونها بدن را کنترل میکند. این کنترل متمرکز سبب پاسخ سریع و هماهنگ به تغییرات محیط میشود.
در انسان مغز از بخشهای مختلفی مانند مخ، تالاموس، هیپوتالاموس، پل مغزی، بطنهای مغز، ساقه مغز و عقدههای قاعدهای تشکیل شده است.
نیمکرههای مخ از یک لایه خارجی به نام ماده خاکستری که قشر مغز است و فیبرهای درونی به نام ماده سفید تشکیل شدهاند. از نظر آناتومیک نیمکرههای مخ به 4 لوب و 52 ناحیه مجزا تقسیم میشود.
لوبهای اصلی نیمکرههای مخ شامل موارد ذیل میباشند.
لوب فرونتال دارای سه عملکرد میباشد:
کورتکس فرونتال با سیستم لیمبیک و همچنین نواحی قشری به طور وسیعی ارتباط داشته و بنابراین، هم اطلاعات احساسی و هم اطلاعات سطح بالا را دریافت میکنند. اطلاعات بدست آمده از همه این منابع (اطلاعات داخلی و خارجی، خودآگاهانه و ناخودآگاه، ذخیره حافظه و مراکز بینایی) با هم تجمیع و هماهنگ شده و به صورت یک فعالیت خروجی به نمایش در میآید (golden,1996, Lezak,1995)H.
بر اساس بررسی نیازهای داخلی و خارجی و امکانات در دسترس، لوب فرونتال عناصر اصلی در تصمیمگیری را کنترل میکند. برنامهریزی برای یک فعالیت پیچیده نیاز به یک تصمیم و فراهم کردن رفتارهای پیوسته و جامع در طول زمان در رابطه با آن تصمیم دارد که همگی توسط لوب فرونتال انجام میشود.
حتی ابتداییترین تصمیمات نیاز به ترجمه آن به عملکرد دارد که این عملکرد میتواند یک شروع ساده یا توقف یک رفتار خاص باشد. که با برنامه ریزی و تلاش برای پیشرفت در راستای هدف همراه است Howkins,2000)).
اولین فردی که این تئوری را ارائه کرد ایگاس مونیز بوده (در سال 1937) که ایشان این روش را برای درمان بیماران روانی تجویز کرد. مونیز اعتقاد داشته که بخش پیشانی مغز مسئول احساسات بوده و در برخی افراد در بخش پیشانی مغز مسیرهای عصبی نابجایی تشکیل میشود که منجر به احساسات بیش از حد میشود با از بین بردن بخشی سطحی لوب پیشانی و یا قطع ارتباط آن با سایر بخشهای مغز میتوان زیادی احساسات را از بین برد.
ایشان در اولین جراحیهایی که از این روش استفاده میکردند (7 جراحی اول) از الکل برای از بین بردن بخشهایی از لوب فرونتال استفاده میکردند، اما در مراحل بعدی توسط تیغهای خاصی، لوب فرونتال را از بقیه قسمتهای مغز جدا کردند. ایشان بعد از 20 جراحی، نتایج مثبت کار خود را به صورت مقالهای به چاپ رساندند (Moniz,1937).
امروزه این روش توسط دو دانشمند آمریکایی به روز شده و از روش ice pick lobotomy استفاده میشود به طوری که دو تیغ بسیار باریک را از قسمت بالای پیک وارد جمجمه کرده و لوب فرونتال را به صورت حلقهوار میبرند.
آقای فریمن که بنیان گذار این شیوه در آمریکا بوده میگوید بیماران در این روش برخی از خلق و خو یا روحیه آنها به خصوص روحیه خلاقانه آنها قربانی میشود.
بین سالهای 1946 تا 1955 شفلین و اوپتون بر روی 100000 نفر از افرادی که تحت جراحی لوبوتومی قرار گرفتند که بیش از نیمی از آنها در آمریکا انجام شد مطالعه کردند. آنها در گزارش نهایی از کارشان اینطور گفتند که قربانیان این جراحی ، بخشی از جسمشان که برای انسان بودن ضروری است (شخصیتشان) را برای همیشه از دست میدهند.
لوب فرونتال بخشی منحصر به فرد در جماعات انسانی است که مرکز تنظیم عملکردهای عالی مانند عشق، توجه به دیگران، خود شناسی، خلاقیت، عصبانیت، قضاوت و آینده نگری است. آنها اعتقاد دارند که بدون لوب فرونتال امکان ندارد که بتوان انسان بود .آنها گفتند که خلاصه اثر این جراحی روی این افراد این است که این افراد سادهتر میشوند به این معنا که در رابطه اعمال خود نگرش خاصی ندارند. (Mashour G, 2004, Ovsiew F, 1997)
علائم و نقص عمومی که با آسیب لوب فرونتال همراه هستند:
آسیب لوب پری فرونتال اغلب نقص در انگیزش یا نیروی محرک را ایجاد میکند که منجر به آپاتی میشود. گاهی اوقات به آن افسردگی کاذب هم میگویند. بی اهمیتی و پوچ بودن ویژگیهای اصلی این بیماری بوده که منجر به کاهش ظرفیت در احساس یا بیان حد طبیعی احساسات انسانی میشود. فقدان علاقه به شرکت در اجتماع، زمانی که با فقدان اهمیت به نتایج رفتارهای اجتماعی همراه باشد میتواند منجر به فحشاء با فقدان تایید اجتماعی و عدم توجه به ظاهر و بهداشت فردی شود Howkins,2000)).
کج خلقی در این افراد ممکن است به سرعت تبدیل به سرخوشی شود و این تبدیل احساسات بسیار در این افراد گزارش شده است. قربانیان آسیب پری فرونتال، رفتار کودکانه و خودخواهانهای دارند. این افراد، فضول، خشن و بی ادب بوده و با صدای بلند و با استفاده از ناسزا صحبت میکنند. این افراد در خوردن و نوشیدن زیادهرو و بدون حدو مرز هستند Kendel,1985)).
نقص در شروع یک تصمیم و رفتار عملی در این افراد وجود دارد Howkins,2000)).
افراد با آسیب ناحیه فرونتال اغلب نمیتوانند با تغییر در یک وضعیت سازش پیدا کنند حتی زمانی که آنها میتوانند شرایط را تشخیص دهند و تمایل دارند که در رفتار خود منعطف باشند. میتوان گفت که این بیماران، روش رفتاری و تفکر قفل میشود (Kendel,1985).
در این رابطه از دو روش برای تحقیقات استفاده شد:
مطالعات زیادی که از شیوه FMRI استفاده کرده بودند درگیری کورتکس پری فرونتال را در فریب دادن اثبات کردند Spence,2001, langleben,2002, lee,2002, ganis,2003, kozel,2004)).
در مطالعه حاضر که از تکنیک PET استفاده میکند، از وقایع واقعی به عنوان محرک (که مزیت این روش در این است که در زندگی واقعی تجربه شده است، یعنی سیستم حافظ را هم درگیر میکند) استفاده شده است. پیشبینی میشود که با این روش یک پیچیدهگی شناختی با انکار واقعیت در رابطه با تجربیات گذشته همراه باشد. به علاوه در این آزمایش از پاسخ زبانی استفاده شد که به عنوان یک رفتار نرمال در زندگی عادی استفاده میشود. در صورتی که در بسیاری از مطالعات از پاسخ فشار دادن دکمه استفاده میشد.
به افراد شرکتکننده در این آزمایش چندین تجربه عملی مانند رنگ کردن نقاشی یا گوش دادن به موسیقی داده شد. سپس افراد باید یک بار به تجربیاتی که در گذشته انجام دادند پاسخ درست بگویند یا باید پاسخ دروغ بگویند. برای بررسی ارتباط عصبی با فریب کاری (گفتن حقیقت یا کتمان حقیقت یا تظاهر به دانستن یا تظاهر به ندانستن)، افراد طی انجام آزمایش تحت PET قرار میگیرند. نتایج نشان داد که مناطق پشتی جانبی کورتکس پری فرونتال، right inferior frontal gyrous،و right medial prefrontal cortex (4 منطقه در لوب فرونتال) در انجام پاسخها فعال شدند Abe,2006)).
دانشمندان در ادامه تحقیقات خود به ابعاد دیگری از دروغگویی پرداختند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
در این آزمایش رابطه بین آسیب ناحیه فرونتال مغز با تشخیص فریب دادن بررسی شد. در این آزمایش از افرادی که ناحیه فرونتال آنها آسیب دیده بود استفاده شد. فرد آزمایشکننده دو فنجان را روی میز گذاشته و یک سکه را زیر یکی از آنها قرار میدهد. سپس فرد آزمایششونده وارد اتاق شده و فرد آزمایشکننده از او میپرسد که حدس بزند سکه زیر کدام فنجان قرار دارد. فردی دیگر به عنوان کمککننده وجود دارد که وظیفه آن فریب دادن افراد است. آن فرد کمککننده فنجانی را به فرد مورد آزمایش نشان میدهد که سکه زیر آن نیست و این آزمایش تا 5 مرتبه پاسخ درست تکرار میشود. دیده شده که فردی که آسیب به صورت بی لترال دارد یعنی هر دو سمت کورتکس فرونتال آن آسیب دیده است بیشترین خطا را در تشخیص اینکه فرد کمککننده دارد اورا فریب میدهد، دارد (Stuss,2001).
مطالعه دیگری در رابطه با نقش فرونتال در دروغگویی و کتمان حقیقت وجود دارد (Vershuer,2012).
در مطالعهای میزان ضخامت لایه سفید مغز در افرادی که سابقه دروغگویی دارند مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش سه گروه از افراد مورد بررسی قرار گرفتند. دسته اول افرادی بودند که بیش از 10 سال سابقه دروغگویی داشتند (کذاب) دسته دوم کسانی بودند که سابقه رفتارهای ضد اجتماعی داشته اما دروغگو نبودند دسته سوم افرادی نرمال بوده که به عنوان گروه کنترل مورد بررسی قرار گرفتند. برای بررسی پاتولوژیکی دروغگویی این افراد مورد آزمایش MRI ساختاری قرار گرفتند. دیده شده که بخش سفید لوب فرونتال در این افراد (کذاب) به طور معنی داری ضخیمتر از بقیه افراد است Yang,2008)).
سفع در لغت به معنای گرفتن با شدت میباشد و ناصیه به محل رویش موی جلوی سر (پیشانی) اطلاق میگردد. گرفتن ناصیه در چهار آیه از قرآن به کار رفته است و در هر چهار مورد همانند آن چه عرب استعمال مینماید کنایه از مقهور شدن و تسلط یک شخص بر دیگری به منظور خوار نمودن وی میباشد.
در آیه 16 سوره مبارکه علق (پس از بیان گرفتن موی پیشانی)، کلمه ناصیه تکرار شده است و این بار با کلمات دروغگو و خطاکار توصیف شده است. اگرچه تمام مفسران قائل به این هستند که این دو صفت مجاز از کسی که این دو فعل را انجام داده میباشد، اما با توجه به این که آیه نفرموده ناصیه این شخص کافر که دروغ می گوید و گناه میکند، گرفته میشود و اوصاف دروغ و گناه مستقیما به پیشانی نسبت داده شده است.
دانشمندان یکی از مهمترین بخشهای مغز را لوب فرونتال میدانند که دارای عملکردهای مختلفی میباشد. در سال 1937 ایگاس مونیز برای اولین بار با برداشتن سطحی از این بخش، نقش آن را در کنترل عملکردهای عالی مغز و احساسات نشان داد.
امروزه مطالعات بسیاری در این زمینه انجام شده که نقش این بخش از مغز را با دروغگویی در ابعاد گوناگون بررسی مینماید که شاخصترین آنها استفاده از روش FMRI و TEP میباشد.